دوران اشفتگي

مدتيه كه دچار اشفتگي شدم. از يك طرف با دختركم در جدالم گاهي نميدونم رفتار درست چيه. واقعاً تشخيص حد و حدود گاهي براي پدر و مادر ها خيلي سخت ميشه. از طرف ديگه هم پويان پسر انرژيك و خيلي كنجكاويه، تقريباً مهارش مشكله. 

اين روزا نظم تو خونه مون معنايي نداره و هر چقدر كه تميز و مرتب كنم باز بهم ريخته ست، براي همين نسبت به مرتب بودن خونه ديگه زياد حساس نيستم. ميگذره. اين روزهاي شيريني كه فراموشم ميشه چقدر خوبه ميگذره و اميدوارم اينده هم هميشه همينجوري قشنگ باشه برامون. 🙏🙏🙏🙏🙏🙏

خيلي وقتا انقدر از نظر روحي پريشونم كه از زمين و زمان شاكي ام ولي گلاي من مطمئن باشيد كه وجود شماس كه به سرعت حالم و خوب ميكنه. يه بغل ، يه بوسه ي مادرانه .......

پرنيانم اين روزا خيلي به سمت كارتن كشيده شده و تمام سعي من اينه كه اين زمان و محدود كنم ولي خيييلي به تلويزيون علاقه داره. توبيان حرفش با حالات بدنش خيلي بيشتر مهارت داره تا بيان كلامي. فكر ميكنم استعدادش بيشتر بعد بصري داشته باشه. حالا تا ببينيم چي ميشه.

مثل قبل عاااشق اب و اببازيه و دوست داره هر شب بره حموم.اين هفته تو وان خونه بابايي با پويان كلي اببازي كرد و تقريباً به زور اوردمش بيرون. يه استخر نزديكه خونه پيدا كرديم استخر كودك داره خييييلي اونجاوو دوست داره. با كمك تيوپ ( به قول خودش تولوپ) رو اب شناور ميمونه و كللللي ذوق ميكنه.

يه مدت كلاس خلاقيت و سفال ميرفت توي تابستون ،عاااااشق خاله مهسا و كلاساشه، اونجا كللي كاردستي و چيزاي مختلف با گل درست ميكرد و مياورد خونه، همه رو گذاشتيم تو يه جعبه💗💗💗💗