دردسرهاى گوشواره دار شدن
امروز جمعه ٢٦ خرداد بود و يكى از روزاي سخت براى من چون گوشواره طبى گوش پرنيان افتاد و مجبور شديم ببريم پيش دكتر كشيك مطب كه اونم اشتباه سوراخ كرد و شب مجبور شديم ببريم و دوباره سوراخ كنيم و با هر بار زخمي شدن گوش پرنيانم و گريش انگار به بدن من اسيب ميزنن. واقعاً كه سخته ببينى دختركت از درد اه بكشه و گوله گوله اشك بريزه. واقعاً چرا بايد ادما توى انجام دادن وظيفشون كوتاهى كنن؟ اين مسئله ى ساده چرا با بى توجهى بايد براى دخترك من درد اور باشه و دل من و پدرشو به درد بياره. كدوم پدر و مادرى تحمل ديدن درد كشيدن بچه شو داره؟ *دختركم من و بابا خيلى دوستت داريم* ...